جدول جو
جدول جو

معنی پل سلطان - جستجوی لغت در جدول جو

پل سلطان
(پُ لِ سُ)
نام موضعی میان حلب و حماه. (حبیب السیر چ طهران جزء 4 از ج 2 ص 199)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ سُ)
پیری سلطان. وی در عصر شاه اسماعیل بهادرخان داروغۀ ولایت فوشنج بود و هنگام ف تنه ابوالقاسم از امراء بخشی در بیرون هرات، با سیصد تن از غازیان به هرات آمده با مدد مردم شهر در کوچه باغ سرفراز (به نیم فرسنگی هرات) با ابوالقاسم جنگ کرد و ابوالقاسم مغلوب شد و به حدود غرجستان گریخت.
لغت نامه دهخدا
(سُ)
دهی جزء دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز. واقع در 17هزارگزی خاور بستان آباد و 5هزارگزی شوسۀ میانه به تبریز. کوهستانی و سردسیر. دارای 348 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و یونجه، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
فرزند رشیدالدین فضل الله وزیر. وی حکومت گرجستان داشته و با برادرش غیاث الدین محمد بن رشید در سه گنبدان مراغه اسیر گشته وچهار روز بعد از اسارت بقتل رسیده است. (از سعدی تاجامی ص 102 و 103 و ذیل جامعالتواریخ ص 150 و 151)
(امیر... برلاس) از یاران میرزا ابوالقاسم بابر و حاکم بخش قندوز و بقلان از جانب او. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 54)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ سُ)
دهی است از دهستان یاطری. واقع در بخش گرمسار شهرستان دماوند در 13هزارگزی خاور گرمسار. آب آن از حبله رود تأمین می شود. سکنۀ آن 500 تن. راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عَ سُ)
نسب او به اوکتای قاآن میرسد. وی در زمانی که بیسوتیمور از امرای چنگیزی در حدود سال 727 هجری قمری سلطنت می کرد، بر او خروج کرد و بر الوس جغتای استیلا یافت و عهدنامۀ قبل خان و قاجولی بهادر را ضایع ساخت و چندگاهی پادشاهی کرد و پس از فوت او محمدخان بن پولادخان بن کونجک بر تخت پادشاهی نشست. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 91)
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ سُ)
ملکشاه. ملکشاه سلجوقی:
درسرای پادشاهی بر سریر خسروی
چون ملک سلطان و چون الب ارسلان نیک اختر است.
امیر معزی (دیوان چ اقبال ص 113).
تا جهان باشد خداوندش ملک سلطان بود
وز ملک سلطان جهان چون روضۀ رضوان بود.
امیر معزی (دیوان چ اقبال ص 167).
و رجوع به ملکشاه شود
لغت نامه دهخدا